۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

پادشاهی پارلمانی حکومت فردی نیست

ایران کشوری بزرگ، باستانی و با قدمت تاریخی است و دارای تیره ها، طوایف، زبان ها و اقوام متکثر و گوناگون است که سال ها زیر نام ایران زیسته اند. هگل از بزرگترین فلاسفه تاریخ و سیاست معتقد است ایران قدیمی ترین پادشاهی دنیاست که برای نخستین بار موفق گردید با درایت و کاردانی پادشاهان بزرگی مانند کوروش، داریوش و سپس انوشیروان امپراتوری بزرگ و وسیعی را تشکیل دهد.

پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی جریان های جمهوری خواه اعم از جمهوری خواه به معنای طرفدار جمهوری اسلامی و یا جمهوری خواهان لاییک به طور فزاینده ای بر منسوخ شدن نظام پادشاهی در ایران تاکید می کنند و تنها راه رفاه و آزادی مردم را در قالب جمهوری تعریف می کنند.

بسیاری از فعالان سیاسی و طرفداران جمهوری «تنها» شکل دمکراسی برای ایران را یک جمهوری سکولار معرفی می کنند که این ادعا دارای اشکالات بسیار و سفسطه های زیادی است:

1- یکی از استدلال های جمهوری خواهان این است که در طول تاریخ سابقه نداشته که یک جمهوری مجددا به پادشاهی تبدیل شود در حالی که این ادعا از بیخ و بن بی اساس است. نمونه بسیار معروف آن بازگشت پادشاهی به بریتانیا پس از دوران جمهوری کرامول است که اساس نظام پادشاهی حفظ گردید و در طی سال ها و به صورت تکامل یافته به پادشاهی های مطلقه و سپس پادشاهی پارلمانی مبدل شد تا جایی که بسیاری از فیلسوفان علوم سیاسی بر این عقیده اند که بریتانیا پردامنه ترین، عمیق ترین و قدیمی ترین دمکراسی دنیاست. نمونه دیگر آن اسپانیا و خوان کارلوس است که پس از دوران دیکتاتوری فرانکو، توانست دمکراسی را برای اسپانیا به ارمغان آورد.

2- هر کشوری دارای یک سنت سیاسی تاریخی ویژه خود است مثلا ایتالیا با توجه به جمهوری روم و سنای آن همواره به سمت جمهوری گرایش داشته در حالی که برقراری جمهوری در یک کشور دیگر مانند بریتانیا سنت سیاسی نبوده است. سنت سیاسی ایران همواره پادشاهی بوده است اما تفاوت مهم و بنیانی یک نظام پادشاهی پارلمانی با استبداد دیرپای شاهان سنتی ایران این است که در نظام پادشاهی پارلمانی، پادشاه تنها نماینده نهاد پادشاهی است و نقشی کاملا نمادین دارد. پادشاه نماد یکپارچگی اقوام گوناگون ایران است این نقش را نه ولی فقیه و نه رئیس جمهوری نمی توانند ایفا کنند. ولی فقیه دارای اختیارات بی حد و حصر است که رهبری اش کاملا جنبه ایدئولوژیک و مذهبی و مختص به یک دین دارد. ولی فقیه به دلیل همین محدودیت همراه با تبعیض، قادر به ایفای نقشی «ملی» نیست. رئیس جمهوری نیز چون به صورت «موقت» و از سوی نیروهای معین و محدود اجتماعی، بر سرکار می آید از ایفای نقش نمادین برای اتحاد و همبستگی اقوام و تیره های ایرانی در یک کشور یکپارچه عاجز است. حال آنکه نماد پادشاهی، این مزیت را دارد که از واگرایی اقوام جلوگیری می کند و نیروهای گریز از مرکز را به سمت یکپارچگیِ سرزمینی و ثبات سوق می دهد، ضمن آن که حقوق اساسی هر استان و ایالت و اقوام آن را را مانند زبان محلی و مسائل مربوط به خودمختاری راهم به رسمیت می شمارد.

3- نظام پادشاهی پارلمانی برخلاف تبلیغات مخالفان، بر مبنای شخص پادشاه اداره نمی شود بنابراین جنبه حکومت فردی ندارد. در یک نظام پارلمانی قدرت اصلی و واقعی در دست احزابی است که با کسب اکثریت، به شکل های مختلف، دولت و پارلمان را به تنهایی و یا در ائتلاف با احزاب دیگر تشکیل می دهند. بدین ترتیب نخست وزیر «منتخب»، «موقت» و «برآمده از فعالیت حزبی» به مثابه رییس دولت، اساس قوه مجریه نظام پادشاهی پارلمانی است و نه نهاد پادشاهی یا شخص پادشاه.

قطعا منظور شاهزاده رضا پهلوی و اصولا طرفداران نظام پادشاهی پارلمانی بازگشت به سلطنت سنتی و استبدادی نیست و طرفداران این نوع نظام خواهان حکومت فردی نیستند.

4- جمهوریت الزاما مترادف با دمکراسی نیست چرا که رژیم های بسیاری در دنیا وجود دارند که عنوان جمهوری را یدک می کشند ولی از بدترین انواع دیکتاتوری هستند که مثال روشن آن جمهوری اسلامی ایران یا جمهوری عربی سوریه یا جمهوری کوباست. بنابراین صرف جمهوریت تضمین کننده دمکراسی نیست. ضمن آن که نوع رفتار سیاسی فیدل کاسترو، هوگو چاوز، بشار اسد، حسنی مبارک، زین العابدین بن علی و یا معمر قذافی نشان داد در نظام جمهوری هم می توان حکومت فردی و دیکتاتوری و حتا موروثی به وجود آورد. بنابراین شکل نظام سیاسی و حتا وجود مفاد مترقی در قانون اساسی یک کشور، به خودی خود، تضمین کننده دمکراسی، امنیت و رفاه ملت ها نیست.

5- برخلاف نظر برخی از جمهوری خواهان که قصد تخریب و وارونه سازی نظام پادشاهی پارلمانی را دارند، نظام پادشاهی پارلمانی می تواند تداعی کننده حکومت های توسعه یافته ای مانند بریتانیا، سوئد، نروژ، دانمارک، هلند، اسپانیا و ژاپن باشد که از عمیق ترین دمکراسی ها و توسعه یافته ترین کشورها به شمار می آیند. به عبارت دیگر قدرت در نظام پادشاهی، قدرت موروثی نیست زیرا در اختیار نخست وزیر منتخب و پارلمان قرار دارد که هر بار توسط مردم در آن بازنگری می شود. یعنی نظام بر مبنای پادشاه و قدرت او نیست بلکه بر مبنای قدرت و حاکمیت مردم است که توسط دولت و پارلمان اعمال می شود.

6- اگر خودکامگی شاه و کمبود آزادی های سیاسی و حقوق بشری در عصر پهلوی نشانگر استبدادی بودن نظام پادشاهی پارلمانی است پس دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران و یا اختناق موجود در کوبا هم می تواند بیانگر اختناق نظام جمهوری باشد که قطعا چنین استدلالی سست و سرشار از سفسطه است. آنچه برای ساختن ایران ِ آینده مهم است «محتوای» نظام آینده است و«شکل» نظام اهمیت درجه دو را داراست زیرا ممکن است زیر عنوان جمهوری خلقی و مردمی هم نظامی بدتر از جمهوری اسلامی فعلی نصیب مردم شود. باید «ساز و کارهای دمکراتیک» و رشد «فرهنگ گفتگو» و«مدارای سیاسی/ مذهبی» در دستور کار آزادی خواهان ایرانی قرار بگیرد.

لازم است به کلیه جمهوری خواهان تذکر داده شود برای پیشبرد جمهوری مورد علاقه خود، مبانی نظام پادشاهی پارلمانی را مخدوش و وارونه جلوه ندهند. در یک انتخابات آزاد تمام نیروهای سیاسی که در دادگاه های صالحه مجرم شناخته نشده اند باید قادر باشند مرام و مسلک خود را تبلیغ کنند و به رای مردم هم احترام بگذارند. اجبار مردم به این که «فقط» جمهوری را برگزینند دیگر معنای «انتخابات آزاد» نمی دهد. انتخابات آزاد، غیر گزینشی و رقابتی در چهارچوبِ یک نظام دمکراتیک تنها زمانی معنا دارد که مردم بتوانند از میان «گزینه های مختلف» به گرایش مورد علاقه خود رای دهند و گرنه «الزام نمودن مردم به جمهوری» همان رفتار سیاسی خمینی را به ذهن متبادر می کند که با دیکتاتورمنشی خاص خود اعتقاد داشت جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر. اگر درونمایه یک نظام سیاسی دارای خصوصیات دمکراتیک یعنی «پاسخگویی حاکمان و نظارتِ مطبوعات و دستگاه قضایی بر قدرت»، «محدودیت قدرت و وجود آزادی های اساسی»، «توزیع عادلانه قدرت»، «دستگاه قضایی سالم و مستقل» و «جدایی حکومت از مذهب و ایدئولوژی» باشد و مردم بتوانند «طبق قانون اساسی» نظام سیاسی و قدرت مستقر را به چالش بکشند آنگاه «نوع و شکل» آن نظام چندان اهمیتی ندارد چه جمهوری سکولار باشد چه پادشاهی پارلمانی.

به کاربردن اصطلاح سلطنت طلب و خواهان حکومت فردی برای هواداران نظام پادشاهی پارلمانی تنها یک سخن انحرافی است که بیشتر برای مغشوش ساختن افکار عمومی مردم داخل ایران استفاده می شود.

نوشته: کوروش از تهران

پیام شهبانو فرح پهلوی به مناسبت نوروز ۱۳۹۰



هم میهنان عزیزم:

نوروز کهن ترین جشن ما ایرنیان است، روزی نو که از نشیب و فراز زیادی گذشته، ولی همواره و همچنان به عنوان یکی از مظاهر هویت ملی ما استوار مانده است.

اگر چه، برای بسیاری چون من و ما، که عزیزانی را از دست داده ایم، نوروز و بهار، اشاره‌یی‌ست به این حسرت بزرگ که ای کاش، سفره‌ی هفت‌سین، از حضورشان، رنگین می‌شد. امّا، از سوی دیگر، به وقت فاجعه حتی زندگی همچنان جاریست.

یعنی که برای سوگواران هم، بهار هنوز بهار است و نوروز هم، پُر است از امید و آرزویی مشترک برای رهایی ایران‌زمین.

پس بار دیگر، در این نوروز دلسوز، به جای فرزندانم که نیستند، و به‌جای بچه‌های ایرانم که از دست رفته‌اند یا در بندند، برای همه، بهاری آن گونه که سزاوار ماست، آرزو می‌کنم. ما سال‌ها است که فاجعه پشت فاجعه را تاب آورده‌ایم.

چه نوروزها، و چه بهارانی که سفره‌هامان، دستمال گریه‌هامان نشدند! اما ایران، هنوز هست و نوروزش، همچنان پیام آور شادی و رهایی انسانی‌ست که بیش از این می ارزد!

ایران‌زمین را به خداوندگار می‌سپارم. با این آرزو که آن‌چه پیش روی ماست نقطه‌ی پایانی باشد بر فاجعه‌یی که سال‌هاست، آرامش، سرخوشی، خوشبختی و حرمت انسان ایرانی را تباه کرده است.

امیدوارم که نوروز امسال پیام‌آور بهار آزادی برای ایران باشد.

نوروز و بهارتان خجسته باد.



۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت نوروز ۱۳۹۰



دوشنبه اول فروردین ماه ۱۳۹۰

هم میهنانم، خواهران و برادران عزیزم

عید فرخنده و باستانی نوروزی و فرارسیدن سال نو را به همۀ شما شادباش می گویم. یقین دارم نسیم فرح بخش بهاری و شیرینی دیدار و مصاحبت عزیزان و نزدیکان، تلخی خاطرات تیرۀ سال گذشته را از کام شما خواهد زدود و دل هایتان را از امید به فردایی درخشان لبریز خواهد کرد.

هرچند که آرزوهای دیرینۀ شما برای دستیابی به آزادی و بهروزی و امنیت هنوز برآورده نشده، اما تردید نکنیم که هیچگاه نشانه های زوال حکومتِ سیاهی و مرگ و فساد چنین روشن به چشم نخورده است. تردید نکنیم هرگامی که مردمان همسایۀ ما را به آزادی و رهایی از استبداد نزدیک تر می کند بشارتی بر طلوع روز پیروزی شماست و ضربتی است دیگر بر پیکر پوسیدۀ حکومت دشمنانتان.

گرددبه یاد داشته باشیم که فریاد آزادی خواهی شما به گوش بخشی از ساختار حکومتی اثر کرده است و شاهدیم هر روز وجدان بیدار شدۀ دیگری از صف آنان می گریزد و به آغوش ملت برمی گردد.

آنچه در بهاران از زمین می روید با رنگ سبز خود را نمایان می کند. و روییدن درخت تنومند آزادی و سرفرازی ملت ایران که ریشه در پهنۀ خاک ایران دارد نیز با رنگ سبز درخشید و سبزیش جهان را فراگرفت و جنبشی را به نام خود ثبت کرد که برخاسته از اراده و نواندیشی مردم بود.

پس بیاییم و در فرخنده نوروز امسال، به شکرانۀ این جنبش همیشه زندۀ ایران، سبزه را بر صدر سفرۀ هفت سین مان نشانیم و مطمئن باشیم که سرانجام جنبش سرسبز مردم ایران، سیاهی استبداد دشمنانش را یکسره خواهد زدود.

یقین دارم که نوروز امسال پیام آور روزگاری نو برای همۀ شما خواهد بود؛روزگاری که در آن آزادی و بهروزی و صلح و امنیت نصیب شما خواهد شد و سرزمین عزیز ما نیز در جهان به اعتبار و احترامی خواهد رسید که روزی جایگاهش بود.

خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی


۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن

سه شنبه ۱۷ اسفند ماه ۱۳۸۹

زنان سربلند و افتخار آفرین سرزمینم

بــار دیگر در آستانه ی هشتــم مارس، روز جهانـی زن، قــرار داریم؛ روزی که به ويـژه در دهه های گذشته به همه ی کوشندگان راهبرابری زن و مرد، در سراسر دنیا، و به دولت ها و مسئولین امور کشورهای پیشرفته، امکان توجه بیشتر به مسایل و کمبودهای زنان، این نیمی از جامعه ی بشری را، داده است. اما متاسفانه سال هاست که در کشور ما این روز همیشه با سرکوب زنان آزادی خواه، و به ويژه اعضا ی جنبش برابری خواهانه زنان ایران، همزمان بوده است.


امسال نیز هشتم مارس، روز جهانی زن، وقتی برگزار می شود که شما زنان ایران در بدترین شرایط ممکن به سر می برید.جهانیان می بینند که فشارهای حکومتی بر شما به مراتب بیش از همه ی سی و دو سال گذشته است. خشونت های خیابانی،زندان، شکنجه و تجاوز روز به روز زندگی را بر شما دختران، همسران و مادران ایرانی تنگ تر کرده است. و این همه به دلیل نقش دو گانه و افتخارآفرینی است که در سراسر سه دهه ی اخير بر عهده گرفته اید. شما از یک سو برای تساوی حقوق خود مبارزه می کنید و از سویی دیگر کنار مردان آزادی خواه کشورمان در تلاش گشودن راه هایی هستید که به پایان حکومت واپسگرای مردمستیز و ایران ستیز موجود می انجامد. شما اکنون بیش از بسیاری از زنان در کشورهایی که دارای رژیم های تمامیت خواه هستند به تجربه دریافته اید که برابری و تساوی زنان با مردان تنها در کشورهایی میسر است که قوانین و نظام هایی زمینی وانسان ساخته داشته اند؛ قوانینی که با تکیه بر اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و احترام به کرامت او آفريده می شوند.


همه‌ی ما، در هر کجای جهان که باشیم، رنج های شما را برای رسیدن به این هدف بزرگ درک می کنیم اما، به استناد تاریخ جنبش های نجات بخش زنان در سراسر جهان، مطمئن هستیم که دوران این زندگی سخت و طاقت فرسا به پایان خود نزدیک است.

درود بر شما زنان سرزمینم که پرچم آزادی و برابری خویش را از میان جهنم سی و دو سال تحقیر، سرکوب، دربدری و بی حقوقی مطلق تا به امروز کشانده اید و ـ به قیمت رنج طاقت فرسای خود و فرزنــدان تان ـ اجازه نداده ایــد که حکومت اسلامی از شماانســان هایی تسلیم، بی هویت، و بی اراده بسازد.


تردیدی نیست که ایران آزاد آینده وامدار شمایی خواهد بود که با پایداری تحسین برانگیز خود در برابر استبداد و تبعیض، جاده های خوشبختی را به روی فرزندان آینده ایران می گشائيد.


خداوند نگهدار ایران باد


رضا پهلوی