۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

دیدار ایرانیان با شاهزاده رضا پهلوی در هیوستون تگزاس



دیدار ایرانیان با شاهزاده رضا پهلوی در هیوستون تگزاس

موضوع : اتحاد و گذر به دمکراسی

ورود برای عموم آزاد است

SUNDAY June/ 5/ 2011 From 11:00 A.M TO 1:00 P.M

Crown Plaza Hotel

8686 Kirby Drive, Houston, Texas. 77054

( 610) South & Exit Kirby next to Reliant Stadium )

Tell : (713-748-3221)

اتحاد ملی ایرانیان

ورود برای عموم آزاد است

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت درگذشت اسطوره فوتبال ایران، ناصر حجازی



۲ خرداد ماه ۱۳۹۰

از دریافت خبر درگذشت شادروان ناصرحجازی بی نهایت متأثر شدم. وی جای ویژه خود را به عنوان دروازه بان تیم ملی فوتبال ایران داشت و حال برای ابد ثبت کرده است.

به یاد خاطرات شیرینی از جوانی خود می افتم که ناصر حجازی، همراه با دیگر اعضای تیم ملی، گاهی به میدان فوتبال سعدآباد می آمدند و با هم تمرین فوتبال می کردیم. یاد بازی های مقدماتی قبل از جام جهانی فوتبال سال ۱۹۷۸ آرژانتین را میکنم – که تیم ایران برای اولین بار به جام جهانی راه پیدا کرد. این خاطرات برای همیشه در ذهن من حک شده است.

چهرۀ نامدار او در میان سایر نامداران ورزشی ایران همیشه می درخشید، او روحیۀ ورزشکاری و جوانمردی را در هم آمیخته بود و همیشه به مردم و میهن خود عشق می ورزید.

به عنوان یک دوستدار فوتبال، به خانوادۀ وی، به همبازی های ناصر و جامعۀ ورزشکاران ایران، تسلیت می گویم.

روانش شاد

رضا پهلوی



۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

پیام شاهزاده رضا پهلوی به همایش سکولارهای سبز در تورنتو



دوستان و هم میهنان عزیزم، با سلام برهمۀ شما:

امیدوار بودم که بتوانم دستکم در یکی از جلسات این همایش با شما باشم و با آراء و باورهایتان در بارۀ موضوع هائی که مطرح می شود بیشتر آشنا شوم. متأسفم که امکان فراهم نشد. امّا بی نهایت خوشحالم که می توانم، به دعوت لطف آمیز برگزارکنندگان همایش، مختصری در بارۀ موضوع مورد بحث بیان نظر کنم. امّا پیش از آن، نخست مایلم برپائی این همایش را به همۀ برگزارکنندگان شادباش بگویم. مشکلات برگزاری همایشی از این گونه و دشواری یافتن راه حل آن ها از دید کسی پنهان نیست. تنها با همّتی شایان و شوری فراوان است که می توان در این راه به مقصود رسید. خوشبختانه برگزارکنندگان همایش کنونی از این دو نعمت بهره بسیار داشته اند.

به نظر من این همایش را باید از دو نقطۀ نظر بهنگام و ارزنده شمرد. نخست از نظر اهمیت موضوع های مورد بحث، و دوّم از بابت تأکید بر ضرورتبه هدفی مشخص. همگرائی در زمینۀ رسیدن به هدفی مشخص.

اهمیت موضوع که به یقین برای شما دوستان عزیز کاملاً روشن است. هیچ ایرانی که معتقد به ضرورت برپائی یک نظام دموکراتیک و متعهد به حقوق بشر باشد نمی تواند ارزش و اهمیت چنین بحث و بررسی را نادیده بگیرد. آن چه که از آغاز عمر حکومت اسلامی تاکنون بر ایران و مردم ایران رفته است هر روز بر اهمیت چنین همایش ها و بررسی ها میفزاید. به نظر من، موضوع همایش کنونی باید بسیار زودتر از این برای مخالفان و منتقدان جدّی حکومت اسلامی مطرح می شد، حداقل برای کسانی که در فضای امن جوامع دموکراتیک جهان زندگی می کنند و به ضرورت تحقق یک نظام دموکراتیک و شرایط و لوازم آن پی برده اند.

به نظر من امروز بخشی بزرگ از زنان و جوانان دانش آموختۀ ایران که در کورۀ سوزان استبداد مذهبی آبدیده شده اند به این لوازم و شرایط به خوبی آگاهند. با گوشت و پوست و استخوانشان حس کرده اند و می دانند که دموکراسی تنها بر شالودۀ حقوق و آزادی های انسان می تواند استوار شود. و نیز می دانند که حکومت غیرسکولار با حقوق و آزادی های بشر و لاجرم با دموکراسی، یکسره بیگانه و ناسازگار است.

خوشبختانه به نظر می رسد که آراء کسانی که هنوز سخن از دموکراسی دینی می رانند و جدائی دین از حکومت را ضروری نمی شمرند، نقشی و اثری بر ذهن جوانان، و زنان هشیار و هوشمند ایران نگذاشته است.

کار فساد واستبداد و بیداد، در ایران به آنجا رسیده که حتی شماری روزافزون از بنیان گزاران و هواداران حکومت اسلامی هم سرانجام در عمل به تأئید نظر و خواستِ روشن و مشهود اکثریت قاطع مردم ایران پرداخته اند. آن ها، اگر نه به تصریح، به تلویح، دخالت دین در حکومت را ریشۀ همۀ فاجعه های بی سابقه ای می دانند که میهن ما را به چنین مرحلۀ اسفناکی رسانده است. مهم تر ازهمه، شماری از هواداران و مبلغان سابق حکومت اسلامی، امروز مسبب اصلی سست شدن باورهای مذهبی، به ویژه در میان هموطنان مسلمانمان را، همین اختلاط دین و حکومت می شمرند.

به این ترتیب منکر اهمیت و ضرورت بحث و بررسی هرچه بیشتر و همه گیرتر در بارۀ سکولاریزم و حقوق بشر نمی توان شد. امّا اوضاع و احوال آشفته تر از همیشۀ ایران، و ابرهای سیاهی که بر آسمان میهن عزیزمان وزیدن گرفته، مسئولیت های دیگری را نیز بر عهده همۀ ما گذاشته است. جنبۀ دوم اهمیت این همایش پرداختن به همین مسئولیت ها است. من در این فرصت مایلم در بارۀ یکی از این مسئولیت ها، که شاید مهم ترین آن هاهم باشد، چند نکته ای را که به نظرم می رسد با شما دوستان در میان گذارم. این مسئولیت مسئولیتی است که متأسفانه در این سال های دراز بسیاری از ما در باره اش سخن بسیار گفته و به ایفایش کمتر پرداخته ایم. مسئولیت یافتن راهی برای همرای و همبسته شدن ده ها و صدها هزار ایرانی کوچیده از وطن برای کمک به رهائی و آزادی هم میهنان اسیر و گرفتارمان.

به نظر من ایرانیان دور از وطن شاید بیشتر از هرگروه مهاجر دیگری امکان و فرصت و انگیزۀ چنین هم رائی و همبستگی را داشته اند امّا متأسفانه تا کنون به توفیق چشمگیری نرسیده اند. تا آن جا کـه خود شاهـد بوده ام و یا از دیگران شنیده ام، کمتر مجمعی و همایشی از ایرانیان علاقه مند به وطن و نجات وطن برپا شده است که در آن تفرّق و رقابت جای تلاش برای رسیدن به توافق بر سر هدف های مشترک را نگرفته باشد. عنادها و کشمکش های ایدئولوژیک، جاه طلبی های سیاسی و اختلاف نظر بر سر مسائل فرعی از جمله قالب و ساختار اداری حکومت از دلائل اصلی ناکامی در این زمینه است.

با توجه به موضوع های مورد بحث همایش و هدف های آن و تأکیدی که بر ضرورت همگرائی و رسیدن به تصمیم های قابل اجرا شده است، اطمینان دارم که این همایش می تواند به نتایجی مثبت و سود مند دست یابد و مقدمات همرائی و همبستگی هرچه بیشتر ایرانیان، به ویژه ایرانیان دور از وطن، را برای رسیدن به هدفی مشترک و یافتن شیوه های تحقق آن، فراهم آورد . با سپاس دوباره از فرصتی که به من دادید، برای همگی آرزوی توفیق هرچه زودتر و کامل تر در راه کمک به آزادی ایران دارم.

خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی



نگاه رضا پهلوی به افق های جدیدتر برای ایران



رضا پهلوی از معدود نیروهای سیاسی ایران است که درونمایه نظام آینده ایران برایش مهم تر از شکل نظام آینده است و برخلاف اکثر گروه ها و سازمان های سیاسی ایرانی به «ائتلاف» و «اتحاد عمل» با سایر نیروهای سیاسی اعتقاد دارد.

چه او را شاهزاده بنامیم و چه یک مبارز سیاسی مانند سایر مبارزان، آنچه اهمیت دارد این است که رضا پهلوی برخلاف بسیاری دیگر از مخالفان جمهوری اسلامی فقط نوک بینی خود را نمی بیند و به افقی دوردست تر برای ایران می اندیشد. رضا پهلوی بارها به صراحت تاکید کرده است حتا در صورت تاسیس یک جمهوری سکولار در ایران او به نود و نه درصد خواسته هایش رسیده است ولی درست برخلاف او بسیاری از جمهوری خواهان، گروه ها و احزاب چپ و نیروهای اصلاح طلب تنها نوع نظامی را که خود می پسندند یعنی «جمهوری» را به عنوان «تنها» راه نجات ایران مطرح می کنند در حالی که رضا پهلوی تاسیس یک حکومت پادشاهی پارلمانی را تنها راه نجات کشور معرفی نکرده و به تکثر عقاید و اندیشه های سیاسی باور دارد.

با نگاهی به چند گروه مخالف جمهوری اسلامی تفاوت آنان را با منش و روش رضا پهلوی درمی یابیم. مثلا سازمان مجاهدین خلق هرگز حاضر به ائتلاف و همکاری با سایر نیروهای سیاسی نبوده و تنها راه و مسلک خود را برای آینده ایران درست و به حق می داند و با ادبیات ایدئولوژیک/ مذهبی و با منش فرقه گرایانه از پیوستن به یک نیروی متحد علیه جمهوری اسلامی سر باز می زند.

گروه های چپ نیز کماکان مرغ شان یک پا دارد و با طرح مسائل بی ربط به نیاز امروز از همکاری و ائتلاف با گروه های راست و لیبرال سر باز می زنند و هرگز نمی پذیرند که ممکن است «بخشی» از مردم ایران خواهان نظام پادشاهی پارلمانی باشند. آنان با سفسطه، نظام جمهوری را تنها شکل دمکراسی معرفی می کنند و هرگز به این پرسش پاسخ نمی دهند که آیا از نظر آنان نظام های پادشاهی مانند انگلستان، سوئد، دانمارک، ژاپن، نروژ، اسپانیا و یا هلند دمکراسی هستند یا نه؟

به نظر می رسد بخش عمده ای از فعالان چپ ایران هنوز در ایده های ضد امپریالیستی و جهان سومی خود غوطه می خورند و مبارزه با جمهوری اسلامی را موضوعی دست دوم و فرعی تلقی می کنند. آنان بیش از آن که به فکر کهریزک و زندانیان ایران باشند از گوانتانامو یاد می کنند و به جای همفکری برای انحلال حکومت اسلامی اندر حکایات رفیق فیدل و رفیق هوگو داستانها دارند.

طرفداران مصدق و نیروهای ملی - مذهبی نیز با خودرایی و یادآوری ملال آور کودتای بیست و هشت مرداد از همکاری و اتحاد برای سرنگونی جمهوری اسلامی خودداری می کنند. این گروهها که این روزها خیلی سنگ نظام جمهوری را به سینه می زنند هرگز به این سوال پاسخ نداده اند که اگر آنان ادعا می کنند پیرو نظرات و اندیشه های دکتر مصدق هستند چطور شده است که از خط مصدق دور افتاده اند. تا آن جا که در تاریخ ثبت است دکتر محمد مصدق همواره هوادار نظام پادشاهی پارلمانی از نوع انگلستان بوده است و جایی ثبت نیست که مصدق از سیستم جمهوری دفاع کرده باشد. این گروهها برخلاف رضا پهلوی عمل می کنند زیرا رضا پهلوی بارها از خدمات دکتر مصدق تجلیل کرده است ولی تاکنون بسیار کم دیده شده که نیروهای ملی گرا به خدمات پهلوی ها اشاره کرده باشند.

آنچه رضا پهلوی را از سایر فعالان سیاسی ایران یک سر و گردن بالاتر نگه می دارد به رسمیت شناختن «تفاوتها» و باور عمیق او به تکثر در فعالیت سیاسی است. رضا پهلوی در مصاحبه با صدای آمریکا و در مصاحبه های دیگر به صراحت تاکید کرده است که حتا اگر افرادی نظیر میرحسین موسوی و مهدی کروبی هم بخواهند در کشور یک حکومت سکولار و دمکراتیک برپا کنند او حاضر است با آنها نیز همکاری کند و ایران را وارد یک افق دمکراتیک نماید. این نکته بازتاب دهنده درک عمیق رضا پهلوی از سیاست و دمکراسی است. برای همین برخلاف نظر بسیاری از مخالفانش، رضا پهلوی نمودار ایران آینده است و وظیفه عمده خود را نه لزوما تاسیس «یک نظام پادشاهی پارلمانی» بلکه ساختن «یک محتوای دمکراتیک» برای ایران می داند.

باید به مخالفان و دشمنان شاهزاده این نکته را یادآوری کرد که نمی توان از یک سو ادعای دمکراسی داشت اما از سوی دیگر برای طرفداران پادشاهی پارلمانی هیچ حقی قائل نشد. این با روح و جوهر دمکراسی و آزادی احزاب در تضاد کامل قرار دارد. رضا پهلوی به عنوان نماینده و کاندید نظام پادشاهی پارلمانی حق دارد منش و دیدگاه های خود را در معرض رای همگانی و وزن کشی سیاسی بگذارد.

رضا پهلوی جزء معدود نیروهای سیاسی فعلی ایران است که فارغ از ایدئولوژی و مسلک سیاسی مورد علاقه خود می اندیشد و خط کشی های مصنوعی و فرقه گرایانه را به مصلحت منافع ملی ایران نمی داند. او فراتر از باور خود به نظام پادشاهی، به «آینده ایران» فکر می کند حال آن که بسیاری از نیروها و فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی با انواع و اقسام مرزبندی ها و اختلاف افکنی ها وارد میدان سیاست شده اند و به جای آن که به مبارزه با جمهوری اسلامی کمک کنند به اختلافات نیروهای اپوزیسیون دامن می زنند. این شاهزاده اما به افق های جدیدتری نگاه می کند.

http://www.parsdailynews.com/83137.htm



۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

در سوگ مرد آزاده ای دیگر - پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت درگذشت سیامک پورزند



با مرگ جانگداز سیامک پورزند بر فهرست بلند نام هزاران هزار قربانی راه رهائی ایران نام آزادۀ دیگری به خون نوشته شد. گناه این روزنامه نگار مقاوم و پرتلاش، چون صدها تن از همکاران و همسنگرانش، جز حق گوئی و ایران دوستی نبود؛ گناه بزرگی که در روزگار حکومت قاتلان حق و آزادی کیفرش حبس و شکنجه و کشتن است.

با همسر و فرزندان و یاران سوخته دل او همدردم و مرگ غم انگیزش را به آنان، به جامعۀ روزنامه نگاران ایرانی و به همۀ زنان و مردان آزادی خواه وطن تسلیت می گویم.

رضا پهلوی

http://www.rezapahlavi.org/details_article.php?persian&article=524